تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

سلام خوش آمدید
شهیدنصرالهی-محمد حسن

شهید محمد حسن نصرالهی   

نام پدر : عبدالله 

عضویت : وظیفه

تاریخ تولد:3-1-1347شمسی 

محل تولد: بیهود-قائنات-خراسان جنوبی

محل خدمت : پدافند  

تاریخ شهادت : 28-4-1367شمسی     

محل شهادت : شاخ شمیران       

گلزارشهدا : بیهود

خراسان جنوبی -قائنات-پیشکوه






https://s8.picofile.com/file/8354174800/1783007KNAA001_001.jpg


https://s18.picofile.com/file/8439385950/1783007KNAA002_001.jpg





https://s19.picofile.com/file/8439385968/0.jpg

 شهید محمد حسن نصرالهی فرزند عبدالله در سال 1347 به شماره شناسنامه 4 در روستای بیهود از توابع شهرستان قاینات در خانواده ای متدین و مؤمن دیده به جهان گشود و دوران نوجوانی خود را در کنار خانواده محترمش سپری کرد تا اینکه روانه مدرسه شده و تا کلاس پنجم ابتدایی در زادگاهش ادامه تحصیل میدهد و در سال 60 ـ 58 روانه شهر تهران شده و به کار در نانوایی مشغول میشود .

اعزام تا شهادت

محمد حسن در اواخر جنگ تحمیلی به خدمت سربازی فراخوانده میشود و در مورخه 8/1/1366 از طریق سپاه و پایگاه مقداد روانه اهواز میگردد و در سن بیست سالگی در شاخ شمیران  بود که بر اثر اصابت ترکش از ناحیه شکم در دومین سال خدمت سربازی در حالیکه در پدافند هوایی انجام وظیفه می نمود مجروح میشود ، و از آنجا روانه بیمارستان شهر گرگان میشود ، پس از یک هفته بستری در بیمارستان گرگان برای معالجه به بیمارستان (پاسارگاد ) تهران منتقل میشود و اینجا بود که برادر و همسر شهید از مجروحیت ایشان مطلع شده و برای عیادت روانه بیمارستان می شوند و حسین بردار محمد حسن تصمیم می گیرد که برای آوردن والدین برای ملاقات محمد حسن به روستای بیهود برود و  به محض رسیدن حسن (برادر شهید ) به بیهود مسئول مخابرات به او اطلاع دادند که محمد حسن در بیمارستان تهران شهید شده است  لذا با شنیدن این خبر برادر شهید دیگر تاب و طاقت رفتن به منزل پدرش را ندارد و از سوی دیگر سخت حیران است که چگونه خبر شهادت برادر عزیزش را به پدر و مادر بدهد که امید و آرزوهای زیادی برای او داشتند ابلاغ کند به هر طریقی وارد منزل شده و علت آمدن خود را به روستا آماده کردن منزل برای آمدن محمد حسن بیان میکند چرا که محمد حسن مجروح شده  و هنگامی که به روستا بیاید اقوام و دوستان به عیادت او خواهند آمد ، در حالیکه محمد حسن شهید شده بود و چند روز دیگر پیکر مطهرش در مقابل چشمان منتظر پدر و مادرش نمایان میشود .

بالاخره پیکر آخرین شهید از شهدای دیارمان پس از چهار روز بعد از شهادت  قدم به زادگاهش گذاشته و پیکر مطهرش در میان دلهای شکسته و پر خون همشهریانش تشییع شد و طی مراسمی با شکوه در کنار سایر کبوتران خونین بال کبوتران ایران در زادگاهش به خاک سپرده شد .

مـتـن وصیتنامـه شهیــد محمـد حسـن نصرالهـی

 اینک اینجانب محمد حسن نصرالهی این بنده حقیر وصیتنامه خود را در مورخه : 15 /1 /1366  روز شنبه ساعت 6 بعد از ظهر 

می نویسم  هنگامی که نخستین قطره خون شهیدان بر زمین ریخت و نسیم روحبخش الهی بر آن وزیدن گرفت انسانها معنای عشق به خدا و یکی شدن با او را دریافتند که در قلب عاشقان طلوع کرده و به غروب بکشاند و شعله های درونشان را خاموش سازد .

{{ شهادت یک انتخاب الهی است ، یک دیدار هستی است ،  بخش حضور آگاهانه در صحنه هایی رویارویی حق بر باطل و رهروی در راهی که سرانجام به مقصد میرسد }} .

 شهداء این درس آموختگان در مکتب حسین با پای سر به شوق دیدار راهی دیار خونرنگ جبهه می شوند و در سرزمینهای به وسعت پایمردیهای خویش دشمن را به مبارزه می طلبند ، اینان با گرمای که عشق به خدا در وجودشان زبانه میکشد سردی نامردیها و مشکلات را می زدایند و با گامهایی استوار پیش می تازند و میروند با تمامی وجود ،  عاشقانه و آگاهانه میروند  بی آنکه توقعی داشته باشند ، میروند بی آنکه آگاه و حتی نشانی از خود بر جا گذارند .

 و اینک با حمد و سپاس به محضر مقدس حق که ما را آفرید و عنایت خویش را شامل حال گناهکاران نمود و ما در صف جهادگران که به حقیقت جزو اولیاء و دوستاران واقعی آن حضرت هستند قرار داد و با سلام و درود به پیشگاه مقدس حضرت بقیه ا… الاعظم ( روحی و ارواح العالمین له الفداه) و همچنین نایب بر حقش آن بزرگوار ،  امام خمینی (ره) هم اکنون که این بنده حقیر تصمیم به نوشتن وصیتنامه دارم ولی لیاقت شهید شدن را در خود نمی بینم .

اگر توانستیم آموخته ها را در قلبمان رسوخ دهیم و به مرحله عمل در آوریم  به مقصد و هدفمان خواهیم رسید و اگر نه مانند درختی می شویم که هیچ سودی ندارد ، نه برای خود و نه برای دیگران . همیشه و همه جا در پی آموزش و یادگیری امتحانی نیز وجود دارد و نباید گمان کنیم که اگر با زبان به مطلبی اذعان داشته باشیم  با عمل به آن صحه گزاریم ، همین جاست که در مکتب آسمانی اسلام و در کتاب خدا نیز اشاره شده میفرماید : اینکه انسان با زبان بیان کند که ایمان آوردم کافی نیست بلکه مؤمنین واقعی در مرحله عمل و رویارویی با سختی ها از سست عنصران جدا و شناخته میشوند .

و ای عزیزان و یاران امام سعی کنید که خود را در مرحله عمل قرار داده و بدین وسیله از خود سازی به مرحله کمال برسید . چند کلامی با عزیزان و برادرانم ، این راهیان واقعی راه امام خمینی (ع) ، بسیجیان عاشق دارم که سعی میکنم آن را به طور خلاصه عرضه دارم  : اول اینکه سعی کنید همیشه بر حق بپا خواسته و در راه آن از جان و مال خویش نیز دریغ نورزید چرا که حق همواره بر باطل پیروز است و باطل در هر جا که باشد شکست خورده و پیروانش سر شکسته اند . همیشه به یاد بهشت و جهنم خداوند و قیامت که حتما واقع خواهد شد باشید و به راه خود که براستی برتر از تمامی راهها است ادامه دهید و در این

 راه هیچگاه سستی و تنبلی از شرایط آن را ، در بین  خود راه ندهید که بهترین راه سازندگی بسیج است . از تفرقه و انفاق جدا

دوری کنید و مهر و محبت را در میان خودتان گسترش دهید ، یعنی خود را  مصداق این آیه شریفه قرار دهید که می فرماید : مؤمنینن واقعی کسانی هستند که همیشه در بین خویش مهربان هستند ولی نسبت به کفار و منافقین شدید و دشمن .

یکی از  مهمترین عوامل پیروزی انقلاب پیروی از روحانیت بوده است و این را بدانید که وصیت اصلی شهداء برای ،  حفظ جان امام تا انقلاب مهدی است .

از تمام برادران عزیز حلالیت می طلبم و دوست دارم که این بنده حقیر را در دعاهای خویش فراموش نکنید و اما سخنی به کانونهای شرور و فساد و بدنامی ، ای مردم بدبخت  گوشهای خود را باز کنید و این سخنان را به گوش شما دیوسفتان میگوییم بلکه آگاه شوید و از این بدبختی خارج گردید ای بیچارگان آیا گمان کردید  اگر به دنیا بچسبید و کاخهای دنیوی تان را مجلل تر کنید  در این دنیای پست باقی خواهید ماند  ؟ هرگز !  به قول امام حسین (ع) می بینم  روزی را که شما از هر ذلیلی ذلیل تر و از هر درمانده ای بیچاره تر خواهید بود ، {{ بدانید که ما در دامان امت آقایی  پرورش یافته ایم و سیادت و سروری با روح و جان ما موج میزند  و عزت و شوق به ما حکم میکند که برای مرگ آغوش را باز کنیم و اگر شده باشد اسلام را با خون خویش به پیروزی برسانیم }}  .

 و اما چند کلامی با مادر عزیزم : ای مادر عزیزم کسی که برایم زحمت کشیدی هر چند که با زبان و قلم از تشکر  زحمات  قاصر است ، از شما می خواهم که مرا ببخشید چون نتوانستم زحماتتان را در این دنیا پاسخگو باشم امیدوارم که در قیامت اگر خداوند توفیق عنایت فرماید بخشی از زحمات شما را جبران کنم ، از شما می خواهم که از خداوند طلب مغفرت نمایید و حلالم کنید زیرا که براستی بهشت زیر پای شماست ، مادر عزیزم هرگز بخاطر شهادتم صبر خویش را از دست نداده و به خداوند متعال توکل کن چون ما در این دنیا امانتی بودیم و باید بازگردانده می شدیم ، و اما پدر مهربان از شما حلالیت می طلبم و میدانم که برای من زحمت زیاد کشیدید و مرا به این روز رساندید ، پدر امروز اسلام عزیز احتیاج به این خونها دارد .

 و اما خواهرانم شما باید همچون زینب کبری(س) در کربلا با تمامی مصائب و سختیها صبر نموده که قیام و انقلاب امام حسین را با خطابه های زیبا و کوبنده اش به پیروزی رساند ، صبر را پیشه سازید و همواره پشتیبان اسلام و انقلاب باشید و مرا حلال کنید چون همیشه در زندگی برایم خواهرانی فداکار بودید  و خیلی دوست داشتید که مرا در حجله دامادی ببینید و خواهرم می خواهم که مرا ببخشید که من نتوانستم جوابگوی آن همه زحمات شما باشم .

و اما چند نکته به بردادر عزیزم که امیدوارم همیشه آنها را در زندگی به کار بندی و بهئ فکر آخرت باشی ، تکالیف شرعی خود

را انجام ده و در این راه سستی نکنی و این را بدان که شهداء نمی خواهند کسی برای آنان گریه کنند بلکه خواهان این می باشند که تداوم راهشان باشید ، از تو به عنوان یک برادر بزرگتر امیدوارم که موفق و مؤید باشید . در پایان از شما حلالیت می طلبم .

و اما دوستان و رفیقان از شما میخواهم که ما را فراموش نکنید و از شما میخواهم که من را حلال کنید ، از همه شما حلالیت می طلبم و باید دوستان اگر بدی دیدید مرا ببخشید که من در اینجا نمی توانم اسم همه شما را بگویم ، من از همه شما که برایم زحمت کشیدید خیلی ممنون و متشکرم و اما چنانچه کسی از من پولی طلبکار میباشد می تواند به خانه ما مراجعه کند و دوستان موسی عرب را فراموش نکنید زیرا موسی به گردن ما زیاد حق دارد بلکه همه شهیدان ، و من اگر لیاقت شهادت را داشتم جنازه من را در زیر پای موسی برادرم ، برادری که سالها با همدیگر بودیمو هر کجا که میرفتیم با هم بودیم و میخواهم که دوستان همیشه به یاد شهیدان باشید . مادرم ! از تو میخواهم که همدل مادر شهید موسی عرب و شهدای دیگر باشید و برادر از تو میخواهم که با محمود عرب از حال همدیگر آگاه باشید چون ما همه با هم دوست بودیم مثل یک برادر .

در پایان از همه آنهایی که در تشییع جنازه ام شرکت کرده اند خیلی ممنون هستم و در اینجا همه شما را به خدای بزرگ

 می سپارم .

این شعر را بر روی سنگ قبرم بنویسید :

بـا توگویم راز دل گوش کـن آن مطلبم                    بعد دفـن من رسان گو این خبر بـا مادرم

گــو به مادر کشته شد فرزند تـو بـا افتخار                   از غمش افـغـان مـکن ای زینـب روزگــار

رفته فـرزندت بـه دیدار حسین کـــــردگار                 کـــــــــربلا یا کـــــــربلا یا کــــــــــربلا

و این شعر را بر روی اعلامیه ختم من بنویسید :

آن روز کـه تـو را ز جبهه ها آوردنـد                          صـد پاره تنت بـه نزد مـا آوردنـد

از جسـم تو بوی عـاشقان می آمـــد                         جسـم تـو مگر ز کــربلا آورده انـد

و دراعلامیه ختم من لطفا عکس موسی عرب را هم چاپ کنید چون که من علاقه زیادی به موسی داشتم ، حتما یادتان نرود و مقدار پولی که دارم فقط برادرم و پدرم بر آن نظارت دارند و هر چه که میدانند خواهند کرد . خداحافظ شما ، خداحافظ مادر جان ، وعده دیدار قیامت خواهد بود . مادر اگر گریه کردید برای من گریه نکنید بلکه برای مولایمان حسین گریه کنید ، دعای همیشگی را یادتان نرود .

خدایا ! خدایا ! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست



https://s18.picofile.com/file/8439385976/21.jpg


نام پدر: محمد علی

تاریخ تولد:         ۱۳۴۵/۰۱/۳۰       محل تولد: بیهود

تاریخ شهادت:    ۱۳۶۵/۱۰/۲۵       محل شهادت: شلمچه

http://shohadaeqayen.blogfa.com

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید از خود شهادت کمتر نیست . رنج چندین ساله زینب کبری علیها سلام از این قبیل است."

آخرین نظرات