تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

سلام خوش آمدید
آلبوم عکس عنبری-سعید
http://s6.picofile.com/file/8375870484/2_45_.jpg

http://s7.picofile.com/file/8375870492/2_122_.jpg

http://s7.picofile.com/file/8375870518/25.jpg

http://s6.picofile.com/file/8375870534/29.jpg

http://s6.picofile.com/file/8375870568/30.jpg

http://s7.picofile.com/file/8375870584/32.jpg

http://s6.picofile.com/file/8375870618/712714758.jpg

http://s6.picofile.com/file/8375870634/Recovered_JPEG_Digital_Camera_9633.jpg

http://s7.picofile.com/file/8375870650/Recovered_JPEG_Digital_Camera_10290.jpg

http://s7.picofile.com/file/8375870668/Recovered_JPEG_Digital_Camera_10292.jpg

http://s6.picofile.com/file/8375870676/Recovered_JPEG_Digital_Camera_10297.jpg

http://s7.picofile.com/file/8375870684/Recovered_JPEG_Digital_Camera_10743.jpg

http://s7.picofile.com/file/8375870692/Recovered_JPEG_Digital_Camera_10747.jpg

http://s6.picofile.com/file/8375870726/Recovered_JPEG_Digital_Camera_10748.jpg

http://s6.picofile.com/file/8375873542/Recovered_JPEG_Digital_Camera_10749.jpg

http://s7.picofile.com/file/8375873550/scan0054.jpg


نظرات (۱)

  • کاظم اسپرهم
  • قرار شد یه سری به اهواز برای کاری اداری و ..برم و شب بمانم و فردا باز گردم به تطبیق برادر عنبری گفت من هم یه کا ی در نبوی دا رم بعد میرم به اهواز و لذا با یه تویوتا وانت که برادر عنبری رانندگی می کرد صبح شبی بارانی حرکت کردیم و او بسیار با احتیاط رانندگی می کرد و داخل نبوی شدیم و کارشو انجام داد و موقع بیرون رفتن از نبوی از جاده شمالی خارج شدیم داخل نبوی بسیار گل و چسبناک بودو چرخها پر از گل شده بود بیرو آمده و داخل جاده اسفالته برای برگشت به جاده خرمشهر اهواز شدیم هنوز تازه پیچیده بودیم و سرعتمان به سی کیلومتر هم نمی رسید که ناگهان خودرو روی چرخها لغزید و کنترل از دست برادر عنبری خارج شد و از سمت راننده چپ شد و سه چرخ عرضی کامل روی جاده خیس آسفالت زدیم من اورکت تنم بود و در اولین چرخ کلاهم افتاده بود در سرم و داخل محوطه شاگرد سه بار چرخ خوردم و خودرو بعد از سه چرخ روی چهار چرخ ایستاد و هر چند احشاس درد شدید در سرو گردن و ترقوه سمت رتست می کردم برادر عنبری پشت رول بود و یه صلواتی فرستادیم و با همان خودرو به بیمارستان صحرایی امام حسین ع که نزدیک و سر راهمان بود رفتیم و بعد از یک معاینه مختصر و دوحبه قرص راهی اهواز شدیم 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

    "گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید از خود شهادت کمتر نیست . رنج چندین ساله زینب کبری علیها سلام از این قبیل است."

    آخرین نظرات