قرار شد یه سری به اهواز برای کاری اداری و ..برم و شب بمانم و فردا باز گردم به تطبیق برادر عنبری گفت من هم یه کا ی در نبوی دا رم بعد میرم به اهواز و لذا با یه تویوتا وانت که برادر عنبری رانندگی می کرد صبح شبی بارانی حرکت کردیم و او بسیار با احتیاط رانندگی می کرد و داخل نبوی شدیم و کارشو انجام داد و موقع بیرون رفتن از نبوی از جاده شمالی خارج شدیم داخل نبوی بسیار گل و چسبناک بودو چرخها پر از گل شده بود بیرو آمده و داخل جاده اسفالته برای برگشت به جاده خرمشهر اهواز شدیم هنوز تازه پیچیده بودیم و سرعتمان به سی کیلومتر هم نمی رسید که ناگهان خودرو روی چرخها لغزید و کنترل از دست برادر عنبری خارج شد و از سمت راننده چپ شد و سه چرخ عرضی کامل روی جاده خیس آسفالت زدیم من اورکت تنم بود و در اولین چرخ کلاهم افتاده بود در سرم و داخل محوطه شاگرد سه بار چرخ خوردم و خودرو بعد از سه چرخ روی چهار چرخ ایستاد و هر چند احشاس درد شدید در سرو گردن و ترقوه سمت رتست می کردم برادر عنبری پشت رول بود و یه صلواتی فرستادیم و با همان خودرو به بیمارستان صحرایی امام حسین ع که نزدیک و سر راهمان بود رفتیم و بعد از یک معاینه مختصر و دوحبه قرص راهی اهواز شدیم
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید از خود شهادت کمتر نیست . رنج چندین ساله زینب کبری علیها سلام از این قبیل است."
قرار شد یه سری به اهواز برای کاری اداری و ..برم و شب بمانم و فردا باز گردم به تطبیق برادر عنبری گفت من هم یه کا ی در نبوی دا رم بعد میرم به اهواز و لذا با یه تویوتا وانت که برادر عنبری رانندگی می کرد صبح شبی بارانی حرکت کردیم و او بسیار با احتیاط رانندگی می کرد و داخل نبوی شدیم و کارشو انجام داد و موقع بیرون رفتن از نبوی از جاده شمالی خارج شدیم داخل نبوی بسیار گل و چسبناک بودو چرخها پر از گل شده بود بیرو آمده و داخل جاده اسفالته برای برگشت به جاده خرمشهر اهواز شدیم هنوز تازه پیچیده بودیم و سرعتمان به سی کیلومتر هم نمی رسید که ناگهان خودرو روی چرخها لغزید و کنترل از دست برادر عنبری خارج شد و از سمت راننده چپ شد و سه چرخ عرضی کامل روی جاده خیس آسفالت زدیم من اورکت تنم بود و در اولین چرخ کلاهم افتاده بود در سرم و داخل محوطه شاگرد سه بار چرخ خوردم و خودرو بعد از سه چرخ روی چهار چرخ ایستاد و هر چند احشاس درد شدید در سرو گردن و ترقوه سمت رتست می کردم برادر عنبری پشت رول بود و یه صلواتی فرستادیم و با همان خودرو به بیمارستان صحرایی امام حسین ع که نزدیک و سر راهمان بود رفتیم و بعد از یک معاینه مختصر و دوحبه قرص راهی اهواز شدیم