با سلام و احترام
در سال های جنگ تحمیلی عراق با ایران، شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاصی در کشور به وجود آمد. این شرایط در سطوح مختلف ساده و پیچیده قرار دارند که باعث ایجاد افراد و جوانانی شد که اتفاقات و حماسه های مختلفی را رقم زدند. قطعا این نوشته ها نمی تواند ابعاد عظیم این حماسه ها را نشان دهد. ولی بنده سعی کرده ام به سهم و از دیدگاه خود اتفاقاتی که باعث می شد محیط جبهه ها انسانی، اسلامی و زیبا و جذاب باشد را بیان کنم. هر چند جنگ دارای چهره های مختلفی است ولی رشادت و دلاوری های سربازان جنگ در همه کشورها مورد توجه قرار گرفته و ثبت می شود. اکنون سوال این است آیا در جبهه های ما علاوه بر رشادت ها و اتفاقات مرسوم در سایر جنگ ها، رشادت ها و اتفاقاتی می افتاده که جنبه اسلامی و انسانی آن به شدت متفاوت و برجسته باشد و جبهه های ما را متمایز کن؟
بنده سعی کرده ام برخی از این موارد را که تجربه کرده ام بنویسیم. خاطراتی که تا ابد در ذهن و روح انسان بر جای می ماند.
جوانی، خواب، تغذیه و اعتراض
در پاییز سال 1363 عازم جبهه قصر شیرین شدیم. جمیع گردان ما، نوجوانان و جوانان علاقمند بودند که برای دفاع از وطن در قالب .... آمده بودند.
ما سه گروهان روی 3 تپه با آرایش مثلثی در دامنه آق داغ در جنوب قصرشیرین مستقر شده بودیم. شاید محاسبات اولیه فرماندهان دقیق نبود و مشکلات متعددی همچون 2 بار نگهبانی در شب هر کدام به مدت دو ساعت، و 2 ساعت نگهبانی در روز داشتیم. که باعث زحت زیاد و کمبود خواب بچه ها می شد. ضمنا چون محل استقرار جدید بود، باید شب ها که در دید عراق ها نبود با بیل و کلنگ کانال می کندیم. همچنین در طول روز آتش توپ و خمپاره نیز داشتیم. امکان حمله عراقی ها و کمین آن ها نیز وجود داشت. بسیاری از شب ها آماده باش می دادند و همین خواب کم نیز کمتر می شد. آتش عراق باعث می شد سیم های تلفن قطع شوند و باید مستمرا به تعمیر و وصل مجدد آن ها اقدام می شد. و ...
همچنین بارندگی باعث می شد که برای چند روز جاده قطع می شد و غذای مناسب در اختیار نداشتیم. باید شب ها و ...
در طول این سه ماه، هیچیک از فرزندان این کشور و دوستان را ندیدم که کوچکترین گله و شکایتی از این همه کار فشرده و زحمات داشته باشند. جوانانی که در خانه های خود هیچکاری نکرده بودند و به اصطلاح دست به سیاه و سفید نزده بودند و برای اهداف اسلامی حاضر به تحمل هر زحمت و فشاری بودند.