محل استقرار ما در منطقه جنوب قصر شیرین و شرق ارتفاعات آق داغ بود و یک جاده خاکی که با لودر ایجاد شده بود از جاده اصلی آسفالته قصرشیرین به مقرهای ما می رسید. در ماه های آبان و آذر بارش های بارانی شدیدی در منطقه وجود داشت که باعث از بین رفتن این جاده ها می شد و بعد از درست شدن و اتصال این جاده ها، مجددا بارش باران بخش هایی از آن را از بین می برد. همچنین گل آلود بودن جاده، احتمال در گل ماندن ماشین تدارکات غذا آب رسانی و در دید دشمن بودن باعث بروز مشکلاتی شده بود.
در این موارد دو مشکل بزرگ وجود داشت، امکان نرسیدن آب و غذا و لذا اتمام آب آشامیدنی و غذای گرم.
برای مشکل کمبود آب، موظف شده بودیم آب کمتری مصرف کنیم.
یکی از راه ها این بود که ماشین غذا در شب به منطقه می آمد و تا نقطه اتصال جاده می آمد و چند رزمنده برای گرفتن و آوردن غذا مراجعه می کردند. ولی هنگام بارش های مستمر و شدید، استفاده از این راه حل نیز امکان پذیر نبود.
لذا آن ها چند دیگ برنج با تعداد زیادی کنسرو ماهی و ... می آوردند. لذا غذای ما در یکی از این مراحل، برای حدود یک هفته برنج و کنسرو ماهی و لوبیا بود که برای همه سخت بود ولی چاره ای نبود...