رضا:
یک خاطره از شهید حاج حسین کابلی :
حاج حسین و آقای فرید مهر آیین موتور سوار بودن و قبل از از انقلاب در ارتفاعات گیشا پرش میکردن، البته الان مسکونی شده است حاج حسین تعریف میکرد رفتم مرخصی با یکی از رفقا با موتور ۱۰۰۰ شب داشتیم بر میگشتیم خانه با سرعت که میرفتم یک اتوبوس وارد ۴ راه شد برای آنکه تصادف نکنم موتور را تا جای ممکن کج کردم و قوزک پایم بین جا رکابی و زمین قرار گرفت و خورد شد. من را بردن بیمارستان بهارلو در میدان راه اهن. این بیمارستان در آن زمان از نظر ارتوپدی معروف بود ورزمنده های زیادی را انجا میبردن . اخوی حاج سعید هم که در بیتالمقدس تانک زده بود و رانش دو تکه شده بود برده بودن در همین بیمارستان ، چون بیمارستان قدیمی بود و داری ۲ طبقه. آسانسور نداشت و با یک شیب، ۲ طرف طبقه اول به دوم راه داشت ، حاجی میگفت پا را عمل کردن و به بخش رفتن ، پای گچ گرفته شده را با ریسمان بسته بودن و با وزنه در هوا نگه داشته بودن. میگفت آنقدر با این ریسمان بازی کردم که ریسمان پاره شد و پای من محکم به زمین خورد و همه پیچ و مهره ها در رفت . دکتر آمد کلی بد وبیراه گفت و دوباره پا را عمل کرد. بعد از مدتی من را با پای گچ گرفته شده مرخص کردن تا بعدا پلاتین را در آورن ،روزی که مرخص شدم پدرم آمد برای ترخیص و من را سوار ویلچر کرد تا از طبقه دوم به اول بیاییم پای من به صورت افقی به طرف جلو بود، اومدیم اول سطح شیب دار به پدرم گفتم چرخ را رها کن خودم میرم شروع کردم در روی سطح شیب دار به سمت پایین حرکت کردن سطح شیب دارحدود ۷ متر میرفت و با یک دور ۹۰ درجه وارد سطح دوم میشد. کمی که آمدم پایین دیدم شیب خیلی زیاد است و دیگر نتوانستم چرخ را کنترل کنم با سرعت به پایین حرکت کرد و پای من که افقی بود در سر پیچ مستقیم رفت توی دیوار و تمام پیچ ومهره ها دوباره خورد شد . پرستارها رسیدن دوباره من را بردن داخل بخش و به دکتر خبر دادن. میگفت تنها چیزی که میشنیدم دکتر در حال آمدن هر چی فحش بلد بود با صدای بلند داشت نثار من میکرد.