فیروز:
بعد از عملیات والفجر 4 که تیپ حضرت سیدالشهدا (ع) در پدافندی منطقه قرار داشت من برای هماهنگی آتش به مقر ارتش در احمدآباد (ارتفاعات لری) رفته بودم. هنگامی که به خط برگشتم، خط ماتم سرا بود. عراق آتش ریخته بود و 14 رزمنده به شهادت رسیده بودند. در میان آن ها یک دیدبان ارتش به نام هادی بود که با هم بسیار صمیمی بودیم. وقتی خبر شهادت هادی را شنیدم بسیار ناراحت شدم، نمی توانستم شهادتش را باور کنم. نمی توانسیم جواب آتش دشمن را بدیم چون بیشتراز 5 گلوله بزنیم. گلولهها جیره بندی شده بود.
شهید شفیعزاده کُد ارتش را به من داده بود. با کُد ارتش از طرف قرارگاه به یگانهای توپخانه ارتش آمادهباش دادم. اسم عملیات را والفجر 7 گذاشتم. این عملیات خود جوش،با چندین بیسم وشلوغ کردن در بیسیم به مانند عملیات ها گرد انهای فرصی و قرارگاه فرصی درست کرده بودیم فقط
هدفمان گرفتن آتش توپخانه ارتش
بود
با کُد ارتش درخواست آتش تهیه کردم. (آتش تهیه یعنی گلوله باران انبوه توپخانهای به خطوط دشمن پیش از حمله اصلی) فرماندهان گروههای توپخانه ارتش حاضر در منطقه که با شنیدن صدای بی سیم تصور می کرد عملیات آغاز شده، شروع به شلیک گلوله کردن. با ثبتیهای که قبل انجام داده بودیم مکان حساس را باهماهنگی دیده بانهای که در خط بودن حدود پانصد گلوله مختلف آن شب بر سر دشمن فرود آمد.
چون میدانستم که صبح روز عملیات باید به قرارگاه پاسخگو باشم.با هماهنگی شهید احمد غلامی لوازم را جمع کرده و از منطقه به سمت تهران رفتم، در اتوبوس بودم که با کمال تعجب مارش عملیات را از رادیو شنیدم و با خوشحالی از رفتن صرف نظر کردم در همدان از اتوبوس پیاده شدم به سمت منطقه برگشتم.
خدایا شکر آن شب ما تلفات زیادی را بر دشمن وارد کرده بودیم زیرا دشمن در حال آماده شدن برای شروع یک حمله بود که غافلگیر شده بود. فردای آن روزگزارش های که دیده بانها داده بودن حکایت تلفات سنگینی برای دشمن بود
با عقب نشینی، نیروهای که برای باز پس گیری منطقه وارد منطقه کرده از منطقه با تلفات سنگین که داده بود خارج کرد.
بعد از این بود که در تقویم عملیاتهای دفاع مقدس، عملیات والفجر 7 انجام نشد. بعد از آن عملیات والفجر 8 صورت گرفت