فیروز:
«مرداد ماه سال ۱۳۶۰ در حالی که هوا به شدت گرم بود به همراه همرزمانم در حال پاکسازی محور بانه ـ سردشت بودیم. با کوله پشتیهای سنگین و اسلحههایی که در دست داشتیم به آرامی به طرف جلو حرکت میکردیم. پاکسازی روستاهای «کندل و گویزله» که در آن روزها محل استقرار نیروهای ضدانقلاب(دموکرات و کومله) بود، جزء اهداف از پیش تعیین شده ما بود. هر آن احتمال داشت از بین بوتهها و لابه لای گیاهان و پشت درختان با کمین نیروهای ضدانقلاب برخورد کنیم. سکوت سنگینی فضا را گرفته بود، گه گاهی صدای پای یکی از نیروهای خودی، سنگینی این سکوت را میشکست. گاهی فکر میکردیم چشم هایی از لابه لای درختان مارا میبینند و ما آنها را که شبح وار در کمین نشستهاند نمیبینیم.
در حال پیشروی بودیم که ناگهان در کمین نیروهای ضدانقلاب گرفتار شدیم. باران آتش از اسلحههای دشمن در حال باریدن بود. مشخص بود که دشمن با استقرار در محل کمین، از پوشش کامل برخوردار است. نیروهای خودی نیز با سرعت هرچه تمام تر و با کمک موانع طبیعی جان پناهی برای خود یافتند و درگیری شدت بیشتری پیدا کرد.
در همین حین یکی از پیشمرگان مسلمان کرد به نام محمدامین نیزه رودی که یک تنه به طرف دشمن پیشروی کرده بود، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در اثر شدت برخورد گلوله به سینهاش چند متر به عقب پرتاب شد. نیروهای خودی ابتدا فکر کردند او از نیروهای ضدانقلاب است و خواستند به طرفش شلیک کنند، ولی در همین لحظه شهید شهرامفر که فرمانده گروه ضربت و مسئولیت پاکسازی را بر عهده داشت، از موضع خود بیرون رفت و خود را به سمت محمد امین پرتاب کرد و او را در حالیکه باران گلوله ضد انقلاب از هر طرف به سمت ما می بارید، با حرکات چریکی خود به عقب و به طرف نیروهای خودی آورد. همه نیروها از عکسالعمل برق آسای شهرامفر مات و مبهوت مانده بودند. این حرکت شهرامفر، آتش غیرت و شجاعت را در درون نیروهای سپاه اسلام شعله ورتر کرد و رزمندگان سپاه اسلام هم چون انبار باروتی که منتظر جرقهای باشد، به خروش آمدند.
شهرامفر با قامتی استوار دستور حمله را صادر کرد. نیروهای سپاه اسلام که تحت تأثیر دلاور مردی وی قرار گرفته بودند، به دنبال فرمانده شجاع خود به طرف سنگرهای دشمن حمله ور شدند. عکسالعملی که رزمندگان سپاه اسلام بعد از رشادت شهرامفر از خود نشان دادند، نیروهای ضد انقلاب را تحت تأثیر قرار داد و آنها را که در محل کمین و سنگرهای خود جا خوش کرده بودند، دچار ترس و اضطراب کرد و برای حفظ جان خود سنگرها را رها کردند و عقب نشستند.
بالاخره نیروهای سپاه اسلام توانستند با فرماندهی این فرمانده شجاع، مقرهای دشمن را یکی از پس از دیگری تصرف کنند.
شهرامفر با شجاعتی که از خود نشان داد به همه ثابت کرد که وضوی خون گرفته است و پرواز معراج گونهاش را بر نشست ذلت بار رجحان داده و برای شهادت پای به میدان نبرد نهاده است. مزدوران مسلح خبر سقوط پایگاههای خود را به ارتش عراق مخابره نموده و درخواست اعزام هواپیمای جنگی کردند. یک ساعت پس از شکست ضد انقلاب، چندین فروند هواپیمای «میگ» عراقی پایگاه ها را بمباران کردند و تعداد زیادی از رزمندگان اسلام را به شهادت رساندند.
متعاقب حملات شدید هوایی عراق، ضد انقلاب وارد عمل شده و پس از مقاومت سرسختانه نیروهای مدافع، پایگاههای خود را مجدداً اشغال نماید. در این موقعیت که عقب نشینی و صرف جویی قوا ضرورت محض بود، شهرامفر و سه نفر از پرسنل ارتش، نیروهای مهاجم را به خود مشغول نمودند که سایر نفرات بتوانند به عقب برگردند. در حین مبارزهای شجاعانه و متهورانه مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفته، به سختی مجروح گردید و پس از ۵ کیلومتر پیاده روی سرسختانه در حالی که گردان را از نابودی کامل نجات داده بود، در اثر خونریزی فراوان به فیض شهادت نائل آمد.»
در تاریخ ۶-۵-۱۳۶۰ حسین شهرامفر در ارتفاعات «گرزلی»، ده کیلومتری بانه- سردشت، پس از نبردی شجاعانه به شهادت رسید. پیکر مطهر این فرماندهی شجاع ارتش اسلام، در قطعهی ۲۴ ردیف ۸۸ شماره ۹ بهشت زهرای تهران آرمیده است.
این افسر مؤمن و قهرمان در آخرین دیدار با خانواده، یک جلد قرآن به همسرش هدیه میکند و روی آن این مضمون را مرقوم مینماید: «اهدا مینمایم به همسرم تا فرزندانمان و فرزندان اسلام را با این کتاب آسمانی آشنا و طبق موازین و اصول آن تعلیم و تربیت کند و معلم اسلام باشد و این تنها وصیت من است.»