تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

سلام خوش آمدید
شهیدمشاق طلوعی-عزیز

شهید عزیز مشاق طلوعی
     نام پدر : محمد علی   
عضویت : وظیفه
تاریخ تولد :28-2-1346شمسی
محل تولد: تهران
   محل خدمت : دیده بانی
    تاریخ شهادت : 3-12-1366شمسی
   محل شهادت : سرسوروان   
 گلزارشهدا :بهشت زهرا(س)
 قطعه40  ردیف:36  شماره مزار:18  
تهران








https://s19.picofile.com/file/8439172242/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2_%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%82_%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9%DB%8C.jpg


https://s18.picofile.com/file/8439172268/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2_%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%82_%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9%DB%8C1.jpg


https://s19.picofile.com/file/8439172276/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2_%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%82_%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9%DB%8C3.jpg


https://s18.picofile.com/file/8439172284/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2_%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%82_%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9%DB%8C4.jpg


https://s19.picofile.com/file/8439172234/9.jpg



https://s6.picofile.com/file/8376356142/scan0033.jpg

https://s7.picofile.com/file/8376356150/scan0034.jpg




حجت ایروانی:

سوم اسفند سال ۱۳۶۶ بود که بهمراه حاج روح الله محمدی، عزیز مشتاق طلوعی، عباس بقایی و چند نفر دیگر از دیده بان های تیپ توپخانه ۶۳ خاتم الانبیا (ص) برای تعویض دیده بانها، از شیخ سله به سمت منطقه عملیاتی والفجر ده حرکت کردیم.روح الله محمدی پشت فرمان بود، عباس بقایی و عزیز مشتاق طلوعی هم جلو نشستند. من روی لبه بار تویوتا پشت سر شاگرد نشستم بقیه هم کف تویوتا ولو شدند.

حوالی ظهر رسیدیم روی ارتفاعات سرسوروان، با شنیدن صدای اذان ظهر حاج روح الله زد بغل و گفت: وقت نمازه.

با گالن چهار لیتری پشت صندلی راننده وضو گرفتیم و نماز ظهر و عصر را به جماعت اقامه کردیم.

بعد نماز رفتم پشت ماشین بنشینم که عباس بقایی و عزیز طلوعی آمدند پشت ماشین و به زور من و یکی دیگر از بچه ها را فرستادند پایین بریم جلو بنشینیم.

هنوز روح الله دنده دو را به ماشین نداده بود که یک گلوله توپ کنار ماشین فرود آمد و با انفجار آن همه جا را دود و گرد و خاک فرا گرفت.

از ماشین پیاده شدم ببینم حال بچه ها چطور است. یک ترکش گلوی عزیز طلوعی را که جای من نشسته بود را بریده بود. چند تا ترکش هم به عباس بقایی خورده بود، یک ترکش بزرگ هم به لگنش .

از همانجا برگشتیم عقب, عباس را بردیم اورژانس، عزیز را هم معراج الشهدا.

مجروحیت عباس از ناحیه لگن خیلی اذیتش کرد حدود صد عمل جراحی(کمتر یا بیشتر) در داخل و خارج از کشور روی لگن ایشان انجام شد و .... 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید از خود شهادت کمتر نیست . رنج چندین ساله زینب کبری علیها سلام از این قبیل است."

آخرین نظرات