تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

سلام خوش آمدید

بسم الله الرحمن الرحیم
خاطره از : روح اله محمدی
موضوع: منزل قم و عباس احسنی

چند سالی که دوران تعهد دانشجویی را در محلّه باجک قم زندگی میکردیم یک شب حاج جواد با عباس احسنی آمدند درب منزل ما و با هم رفتیم هیئت، تموم که شد ساعت حدود ۱ نصف شب بود که من رو رسوندند خانه، گفتم: «شما خسته اید بیایید داخل آبی شربتی چیزی بخورید، استراحت کنید صبح برید». گفتند: «نه کار داریم باید بریم». گفتم: «اینطوری زشته تا قم اومدید داخل نمی‌آیید لا اقل صبر کنید تا یه چیزی بیارم بخورید بعد برید»، از داخل منزل یک جعبه نصفه سوهان آوردم و تعارف کردم حاج جواد تکه‌ای سوهان برداشت خورد و جعبه رو داد به عباس، عباس هم جعبه رو گرفت کمی سوهان برداشت خورد و درش رو بست و جعبه را گذاشت زیر صندلی، به عباس گفتم این جعبه دست‌ خورده‌ است زشتِه من یه جعبه آکبندش رو برات بیارم.
جعبه رو گرفتم و به شوخی یک 👍 نشونش دادم.
اون هم نه گذاشت نه برداشت بلافاصله از ماشین پیاده شد و نصف شبی شروع کرد به داد و فریاد کردن و گفت : «پــــــول مَنــــــو نمیــــــدی؟ چــــــک بــــــی محــــــل میکشــــــی؟ ...»
گفتم : «عباس جون نوکرتم بی خیال، من تو این محل آبرو دارم، جون مادرت ول کن، باشه باشه الآن میارم» .
کمی ساکتش کردم، رفتم خونه به عیال که از داد و فریادش بیدار شده بود گفتم:  «دستم به دامنت یه سوهان آکبند داری؟ گفت: «چی شده؟ چه خبره؟ دعوا شده؟». گفتم: «بعداً برات میگم چی شده»، رفت و فوری آورد دادم به عباس باز هم شروع کرد به داد و فریاد جلو دهنش رو گرفتم و گفتم: «دیگه چه مَرگِتِه؟ گفت: «این مال منه برای جواد چی؟» دوباره رفتم خونه از خوش شانسی، عیال یک جعبه دیگه سوهان داشت آوردم دادم و قائله ختم به خیر شد و خداحافظی کرد و رفت. و یه نفس عمیق راحتی کشیدیم و گفتم: «آخیــــش خدا رو شکر رفت».
از فردا صبح شاید یک هفته‌‌ای زود میرفتم اداره و دیر می‌آمدم تا آب‌ها از آسیاب بیفته  و همسایه ها یادشون بره که اون شب چه خبر شده بود و داد و فریاد برای چی بوده.

۰بازدید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید از خود شهادت کمتر نیست . رنج چندین ساله زینب کبری علیها سلام از این قبیل است."

آخرین نظرات