تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

سلام خوش آمدید

بسم الله الرحمن الرحیم
خاطره از: روح اله محمدی
مقرّ فرماندهی و هدایت آتش توپخانه (تطبیق) و همچنین استراحت‌گاه دیدبانان و...
در جاده خاکی فرعی که از غرب جاده‌ی خرمشهر جدا می‌شد در محوطه‌ای باز و محصور به خاکریز و بدون استتار قرار داشت و سیبل مناسبی برای هواپیماهای عراقی بود و دائم با راکت و بمب خوشه‌ای بمباران می‌شد که دستور جابجایی مقر به کمی جلوتر در میان نخلستانها صادر شد (در یکی از این بمباران‌ها بود که حاج حسن ترابی مجروح و دست راست و پای چپش قطع  شد.) تعدادی از سوله‌ها جابجا شده بود و هنوز چند سنگر دیگر (نگهبانی، تدارکات و...) برای انتقال مانده بود که یک شب حدود ساعت یک نیمه شب در استراحتگاه جدید دیدبانی میان نخلستان خواب بودیم که با صدای مهیبی (مثل آتش تهیه که حدود یک دقیقه‌ای طول کشید) ناگهان از خواب پریدیم این صدا برای دیدبانان آشنا بود، صدای کاتیوشا بود که به سمت ما شلیک میکرد امّا تعجب ما از این بود که چرا صدای انفجارش نمیاد؟ و از بیرون هم صدای فریادی شنیدیم  «شیمیایی، شیمیایی، ماسک‌هاتون رو بزنید».
بوی شیمیایی (سبزی گندیده که ظاهراً گاز سیانور یا خفه کننده بود) در فضای منطقه پیچید و تا به خودمون آمدیم و ماسک زدیم  مقداری گاز نوش‌جان کرده و همه دچار تنگی‌نفس  شدیم فکر کردیم دیگه کارمون تمومه و الآنه که شهید بشیم.
(طبق گزارش دیدبان‌های مستقر در دیدگاه‌ها، عراقی‌ها حدود ۲۰ قبضه کاتیوشا در نزدیکی خط مقدم مستقر کرده و همزمان ظرف مدت یک دقیقه کل منطقه ما را با گلوله‌های شیمیایی کاتیوشا زیر آتش گرفته بودند.)
 آقای مصطفی زینعلی (سِمَت...؟) وانت تویوتا رو روشن کرد و هرکس نفس تنگی گرفته بود را سوار وانت کرد و به سمت اورژانس رفتیم، دکتر اورژانس فوراً به دهان هر یک از ما یک اسپری اکسیژن (مثل اسپری مخصوص آسمی‌ها) زد و گفت شما دوز کمی خوردید طوری‌تون نیست یک نگاهی به پشت پرده بندازید و بروید (یعنی خودتون رو لوس نکنید و اینجا رو زود خلوت کنید کار داریم)، پرده رو کنار زدیم دیدیم یاخداااا حدود شاید ۵۰ ، ۶۰ تا پیکر شهید شیمیایی پشت پرده است، از خودمون خجالت کشیدیم و زود فلنگ رو بستیم و خلوتش کردیم، غافل از اینکه پیکر شهید کریمی هم بین این شهدا بوده و ما خبر نداشتیم. نحوه شهادت آقای کریمی را آقای نوشادی (شاهد نیمه زنده) که با ایشان به سمت مقر می‌آمدند بارها تعریف کرده‌اند و شنیدید و ثبت شده.
آنقدر که یادم مانده بود نوشتم .
البته مسایل بعد از برگشتن از اورژانس که ش.م.ر در غیاب ما سمپاشی کرده بود و تمام وسایلمون نصفه نیمه رنگش پریده بود و پلنگی شده بود و موتور هوندا تریل در اختیار اطلاعات ضد آتشتبار هم ناپدید شده بود!!!؟؟؟ بماند. تمام%

۳بازدید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید از خود شهادت کمتر نیست . رنج چندین ساله زینب کبری علیها سلام از این قبیل است."

آخرین نظرات