سیدمحمود حسینی:
بسم الله الرحمن الرحیم
از ساعت یک صبح تا ساعت شش در شرایطی که گاز شیمیایی تمام فضای تطبیق آتش را فرا گرفته بود و سه چهار متر بیشتر جلوی پایمان را نمیدیدیم به همراه حاج رضا سلیمانی ( مسئول عملیات تیپ ) و برادر عسگری ( نیروی مخابرات تطبیق ) در حالیکه ماسک زده بودیم با استفاده از ثبتیهای موجود مواضع استقرار توپخانه عراق را به شدت زیر آتش گرفته بودیم . تنگی نفس و سرفههای متعدد به همراه سوزش شدید چشم امانمان را بریده بود . وضعیت منطقه و تحرکات نیروهای دشمن را مرتب از دیدگاههای منطقه میگرفتیم . ساعت شش صبح دیگر به شدت خوابم گرفت سرم سنگین شده بود ، چشمانم همه چیز را تار میدید ، انگار همه چیز را در زیر آب میدیدیم ، تیره و تار . در همان سنگر تطبیق با ماسک یک گوشه دراز کشیدم . سرم را که گذاشتم زمین خوابم برد . ساعت 7 صبح گذشته بود که حاج رضا در حالیکه به شدت سرفه میکرد بیدارم کرد و گفت : سید پاشو صبح شده . یک باد ضعیفی هم شروع به وزش کرده بود . ساعت 8 صبح هم بچه های بهداری و ش.م.ر آمدند و قرارگاه تاکتیکی و محوطه را پاکسازی کردند .
صبح ساعت 11 که وضعیت منطقه تا حدودی به حالت عادی برگشته بود با یک دستگاه جیپ میول کرهای که داشتیم رفتم یک سری به موقعیت نبوی دو بزنم . موقعیت نبوی به نوعی قرارگاه پشتیبانی تیپ در منطقه بود که یکی دو کیلومتری عقبتر از ما و نزدیک به جاده اهواز خرمشهر بود . واحدهای دیدهبانی ، بهداری ، مخابرات ، تطبیق ، مهندسی و .... هر کدام یک سنگر در این موقعیت داشتند که تعدادی از نیروهایشان به صورت آماده در آنجا مستقر بودند تا در صورت لزوم به سرعت به کارگیری شوند . نیروهای مخابرات هم به صورت متمرکز آنجا بودند و با نیروهای مخابرات تطبیق بصورت نوبتی جابجا میشدند . به همین جهت همه بچههای مخابرات مستقر در موقعیت نبوی دو را میشناختم و اُنس و الفتی بین ما ایجاد شده بود . وارد محوطه موقعیت نبوی 2 که شدم اول رفتم داخل سوله مخابرات . با ورود به داخل سنگر سر جایم میخکوب شدم . تمام بچههای مخابرات که داخل سنگر بودند به شهادت رسیده بودند . وضعیت شهدا به صورتی بود که معلوم بود که متوجه تک شیمیایی عراق شدند ولی شدت و غلظت گازهای شیمیایی منجر به شهادت آنها شده است . همه بچهها ماسک زده بودند ، یکی دو نفر آمپول آتروپین هم زده بودند و سُرنگ آتروپین هنوز دستشان بود ، چند نفر دیگر ماسک زده و حتی پوتینهایشان را هم پوشیده بودند ولی جلوی در سنگر افتاده بودند . بچههای سیمبان (سیمهای جنگی تلفنهای قورباغهای که بر اثر ترکش گلولههای توپ دشمن قطع میشد بچههای سیم بان میرفتند محل قطع شدن را پیدا کرده و اقدام به وصل آن میکردند . ) بچههای نصّاب ( کارشان نصب ، تعمیر و نگهداری دکل آنتنهای بیسیم قرارگاه بود ) و اپراتورهای بیسیم همه و همه در اوج مظلومیت به شهادت رسیده بودند . سنگرهای مهندسی ، بهداری و .... هم کم و بیش حال و روز سنگر مخابرات را داشت . آن شب عراقیها چند نوع عامل شیمیایی از جمله سیانور را با هم زده بودند تا بیشترین تلفات ممکن را از ما بگیرند . در همین موقع حاج روح الله محمدی ( یکی از مسئولین واحد دیدهبانی ) با من تماس گرفت و گفت : یکی از بچههای دیدهبانی گزارش داده یک گلوله عمل نکرده شیمیایی بین موقعیت نبوی دو و جاده اهواز خرمشهر دیده شده است . به سمت منطقهای که دیدهبان گزارش داده بود رفتم ، نرسیده به جاده اهواز خرمشهر دیدم یک ستون خودرویی خاص که 40 تا 50 ماشین بود با پرچم سازمان ملل (UN ) در جاده اهواز خرمشهر به سمت خرمشهر میآید . کنار خاکریز جاده توقف کردم ببینم چه خبره . ستون نیروهای سازمان ملل که به من رسید یک نفر ایرانی که مترجم و راهنمایشان بود از ماشین یپاده شد و به سمت من آمد و گفت : ما شنیدیم این منطقه را شیمیایی زدند . گفتم بله دیشب این منطقه را شیمیایی زدند و ما هم کلی شهید و مجروح دادیم . پرسید : محل انفجار گلوله ها را میدانید کجاست ؟ گفتم : بچههای دیدهبان مختصات محل انفجار گلولههای شیمیایی را دادند ، ظاهرا یک گلوله عمل نکرده هم آنجا دیدند . اون برادر که خیلی از شنیدن این خبر خوشحال به نظر میرسید رفت با یکی دیگر از نیروهای ایرانی صحبت کرد و گفت : ما هم دنبال محل اصابت گلولههای شیمیایی میگردیم . شما برو ما هم پشت سر شما میآییم . من با جیپ راه افتادم و کاروان نیروهای سازمان ملل هم پشت سرم میآمدند . ده دقیقه یک ربع بعد رسیدیم به محل انفجار موشکهای شیمیایی کاتیوشا . تعداد بسیار زیادی قیف انفجار ( محل اصابت گلوله که زمین را شکافته را قیف انفجار گویند . ) با فاصله کم در دشت دیده میشد مقداری هم تکههای پلاستیکی سوخته در داخل قیف انفجار دیده میشد . در آن محوطه با آن وسعت و آنهمه قیف انفجار اصلا ترکش کاتیوشا نبود . تکههای بزرگ بدنه موشکهای کاتیوشا در منطقه دیده میشد . قیف انفجار موشکها و گلوله های معمولی به خاطر داشتن مواد منفجره و انفجار آن کاملا خاک اطراف را سیاه میکند ، اما خاکهای اطراف قیفهای انفجار در آن منطقه سیاه نشده بود . نیروهای سازمان ملل از ماشینهایشان پیاده شدند و بعد از زدن ماسک با دستکش مشغول نمونه برداری از خاک داخل قیف های انفجار شدند . منهم با جیپ در همان محوطه دنبال موشک عمل نکرده میگشتم که متاسفانه پیدا نکردم .
دو سه ماه بعد یعنی خرداد یا تیر ماه سال 1366 سازمان ملل با استناد به نمونههایی که آن روز از آن منطقه برداشته و آزمایش کرده بودند برای اولین بار ( بعد از پنج شش سال ، که عراق از گازهای شیمیایی بر علیه ما استفاده میکرد ) استفاده عراق از گازهای شیمیایی را بر علیه نیروهای ایرانی تائید و آن را محکوم کرد .