حاج رضا صادقی:
بسم رب شهداء و الصدیقین
محرم سال 1361 در منطقه خیرناصرخوان یک موضع آتشبارداشتیم به نام موضع شهید حاج بابا. دو قبضه توپ 105 از ارتش بصورت رابطه ای گرفته بودیم و بخشی از آتش پشتیبانی منطقه را تامین میکردیم. شب عاشورا برادر مجید رمضان که مسئول ستاد لشگر 27 حضرت رسول (ص) بود آمد با هم برویم موضع حاج بابا (من و حاج مجید از بچگی با هم رفیق بودیم. در دبیرستان با هم رشته راه و ساختمان میخوندیم. با هم میرفتیم شهرری کارگری میکردیم و ..... ). برای رفتن به آتشبار نمیتوانستیم از جاده اصلی تردد کنیم فلذا باید از رودخانهای به نام اروند (1) که در منطقه قصرشیرین بود عبور میکردیم. هوا تاریک شده بود که به رودخانه اروند رسیدیم. به خاطر بارندگیهای چند روز قبل، سطح آب رودخانه بالا آمده بود. از مسیری که همیشه تردد میکردیم وارد رودخانه شدیم. وسط رودخانه که رسیدیم ماشین خاموش شد. فشار و جریان آب لحظه به لحظه بیشتر میشد، تا جایی که آب وارد اتاق تویوتا وانت ما شد. با آقا مجید شیشه در ماشین را دادیم پایین و رفتیم روی سقف اتاق وانت نشستیم و با برادر علی نورمحمدی که مسئول لجستیک ما بود تماس گرفتیم بیاید ما را بکسل کند و از رودخانه بیرون بکشد. علی آقا یک تویوتا وانت مدل F2 قدیمی داشت که خیلی قوی بود. چند بار هم کامیون های زیل ارتش را که در رودخانه گیر کرده بودند با تویوتای خودش بکسل کرده و بیرون کشیده بود. نیم ساعت بعد برادر نورمحمدی آمد ماشین ما را بکسل کرد و از رودخانه کشید بیرون. شمع و وایر و دلکو ماشین کاملا خیس شده بود و ماشین روشن نمیشد. برادر نورمحمدی ما را تا موضع شهید حاج بابا بکسل کرد و برد. بچههای آتشبار آتشی روشن کردند و کنار آتش خودمان را گرم و لباسایمان را خشک کردیم. این قضیه گذشت و فقط من و شهید مجید رمضان و برادر علی نور محمدی از این واقعه خبر داشتیم. حاج مجید که شهید شد، حاج علی نورمحمدی هم که بعد جنگ برگشته بود اصفهان.
بعد از جنگ در دفتر مرحوم آیت الله غیوری در صفائیه شهرری بودم. ایشان از علمای خیری بودند که شبها بعد از نماز مینشستند و درخواستها و مشکلات مردم را رفع و رجوع میکردند. منهم در خدمت حاج آقا بودم، نامههای مردم را میگرفتم، مشکلاتشان را میشنیدم و به حاج آقا انتقال میدادم و ....... یک روز آقایی آمد و گفت: برای پول پیش منزل مشکل دارم. حاج مجید گفت بیام پیش شما بگویم؛ حاج مجید گفت مشکل من را حل کنید. پرسیدم کدام حاج مجید؟ گفت: شهید حاج مجید رمضان. گفتم خودت میگویی شهید حاج مجید! شهید چطور گفت بیایی پیش من؟ اون برادر گفت: من خودم از بچههای لشگر 27 هستم. چند روز پیش رفتم قطعه 26 بهشت زهرا (سلام الله علیهما) سر مزار حاج مجید. دلم بدجوری گرفته بود. صاحب خونه پول پیش بیشتری میخواست منهم دستم بسته بود، شرمنده زن و بچه شده بودم. گفتم حاجی مشکل دارم، کمکم کن. همون شب حاجی آمد به خوابم، آدرس اینجا را داد وگفت برو پیش حاج صادقی و بگو؛ حاج مجید گفته مشکل منو حل کن، نشون به اون نشون که شب عاشورا وسط رودخانه اروند ماشین گیر کرد. !!!!!
پاورقی:
رودخانه اروند . این رودخانه در منطقه قصرشیرین با رودخانه اروند که به خلیج فارس میریزد تشابه اسمی دارد .