تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء(ص)

یادواره شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگان

سلام خوش آمدید

سید محمود حسینی:

وقتی پام قطع شد و از بیمارستان بدون پای مصنوعی و با عصا به جبهه آمدم و خودم را به عملیات کربلای 4 رساندم، ابتدا با عصا و بدون پای مصنوعی اومدم 5 طبقه اهواز و رفتم کارگزینی که نامه مجروحیتم را بدم و برگردم تطبیق، خلاصه از همون پنجره کوچکی که روی درب اتاق کارگزینی بود، مسئول کارگزینی فقط صورت من رو میدید و بهم گفت تا حالا کجا بودی؟
از نظر قانونی با من باید تسویه حساب میکردند و بازخواستی نباید انجام میشد، ولی وی پای من و عصای من را از آن پنجره کوچک نمیدید.
متن نامه را هم متوجه نشده بود چون نوشته بودند آمپوته پای چپ(آمپوته یعنی قطع عضو).
دیدم بحث باهاش فایده نداره و بهش گفتم چون من قبلا" تطبیق بودم و وسایلم آنجاست الان من را معرفی کن برم تطبیق، بعدش غیبت من را اقدام کنید.
نامه را گرفتم و رفتم تطبیق و ادامه دفاع مقدس..

یک خاطره ای هم در مسیر آمدنم به اهواز با عصا و با قطار دارم که بعدا" تعریف میکنم،


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید از خود شهادت کمتر نیست . رنج چندین ساله زینب کبری علیها سلام از این قبیل است."

آخرین نظرات