مصطفی:
سال 1363 با حاج سعید عباسی سوار ماشین تویوتا از نوع پانکی وارد موقعیت حضرت صاحب الزمان عج شدیم که حاج روح الله رو دیدیم که جلوی سنگر اجتماعی دیده بانی که در ضلع جنوب غربی موقعیت مستطیل شکل عقبه تیپ واقع شده بود مشغول کاری بود که سعید با شوخ طبعی همیشگی از راه دور بلند گفت استاد روح الله کی بیاییم کلاس تجوید قران برامون بگذاری حاج روح الله هم با اطمینان و محکم جواب داد هر موقع بیایید در خدمتم
این زمینه ای شد تا من در نزد استاد روح الله در همان سنگر استراحت دیده بانی بر اندوخته کمی که از کوچکی از رو خوانی؛ روانخوانی و تجوید قران که در هییت محل اموخته بودم اضافه کنم سنگر عقبه دیده بانی محل استراحت تبادل خاطرات تجربیات و حوادثی بود که در طول ماموریت و عملیات برای بچه ها رخ داده بود ضمنا محلی برای تخلیه انرژی در شوخی های جبهه ای از جمله جشن پتو بود وقتی سفره جشن پتو پهن میشد غیر ممکن بود شهید عبدالله طبیبی راد صحنه گردان آن نبوده و حمید خسروی؛ حاج روح الله و حاج حجت در ان نقش نداشته باشند بقیه بچه ها هم به مفلوک بی پناه زیر پتو و دور از چشم وی تبرکا نوازشی میدادند البته خوشبختانه من از این حوادث فاجعه بار قسر در رفتم نا گفته نمونه همین تفریحات و شوخی های به ظاهر تند علاقه و الفت بچه هارو به هم بیشتر میکرد خیلی از تاسیس تیپ نگذشته بود و افراد جدید مدام به جمع قبلی افزوده میشدند حاج روح الله اخوی کوچک تر اقا فتح الله محمدی از نیروهای قدیمی گردان توپخانه 105قدس بود که فرمانده اش بنده مخلص و با اخلاق خدا یعنی حاج آقا صادقی از پیشکسوتان جنگ وجهاد بود که این گردان با اغلب نیروهایش در تیپ 63 خاتم الانبیا ص به فرماندهی بزرگ توپخانه برادر عزیزو مهربان حاج حبیب الله کریمی ادغام شده بود حاج اقا محمد صغیری نمونه اخلاق و تواضع اولین فرمانده دیده بانی تیپ بودند با گسترش تیپ ماموریت های مهم و در سطح وسیع تری به تیپ واگذار میشد و بالتبع امورات واحد دیده بانی هم سنگین تر میگردید
خصوصا احداث یا تجهیز سنگر و دکل های دیده بانی و حاج روح الله به واسطه عشق و علاقه به کارو احساس مسیولیت و قدرت بدنی که داشت بجز دیده بانی در زمینه فعالیتهای ساخت و ساز به شدت مسیولیت پذیر بود و بطور کلی باید اذعان داشت که تمامی اعضای واحد دیده بانی به سهم خود در فعالیتهای مهندسی ایفای نقش میکردند احداث سنگرهای دیده بانی در خط چه در خاکریزهای وسیع جنوب و چه در کوههای سر به فلک کشیده غرب و نیز تجهیز ویا برپایی دکل در مدلها؛ ابعاد و ارتفاع مختلف و در جاهای متفاوت چه در خشکی و چه در اب باعث شد که در دل واحد دیده بانی و زیر نظرمسیول تدارکات یعنی حاج ولی فیروزی تعدادی به عنوان مثلا واحد مهندسی ایجاد کنیم که ماموریت انها کمک به ساخت سازهای ذکر شده بود بطوریکه اغلب در ماشینهای دیده بانی بیل و کلنگ و سیمان دیده میشد دیده بانها مثل مورچه و زنبور عسل مدام مشغول کار بودند البته ماشین شاسی لند کروز فرماندهی هم از ایفای نقش در سازندگی دیده بانها بی نصیب نماند
یکروز که کار داشتیم ولی ماشینها رفته بودند به دیدگاهها برای انجام ماموریت با خواهش و التماس به دور از چشم حاج حبیب از حاج رضا سلیمانی ماشین فرماندهی را قرض گرفتم و چند ساعت بعد با خجالت پس دادم
بچه ها بی انصافی نکردند و در قسمت عقب ماشین پاکت سیمان بار زدند که موقع تخلیه متاسفانه یه پاکت پاره و افتضاح به بار امد یک عده ای هم به شوخی برای واحد دیده بانی ارم کشیدند
که بیل و کلنگی به شکل داس و چکش ارم بعضی گروهها بر روی هم نمایش داده میشد
و حاج روح الله هم میگفتند سر دسته گروه..... این عنوان روی حاج روح الله تا به حالا که سالیان سال از جنگ میگذرد مانده است ولی باید اذعان کرد که همه دیده بانها و همه در واحد دیده بانی عاشقانه و بی ادعا کار میکردند و اواخر جنگ و با وسعت مناطق ماموریتی تیپ یا گروه 63 مسیولیت واحد دیده بانی هم گسترش یافت و تعدادی از بچه های قدیمی واحد بدون عنوان مثل حاج علی ریوندی؛ حاج جواد حاج حجت و.... به تنهایی به مثابه مسؤل واحد انجام وظیفه میکردند و حتی حاج اقا صادقی افرادی مثل حاج میثم و مرحوم طالبلو را جهت مسیولیت در گردانهای توپخانه در نظر گرفته بود که با خواهش من و نپذیرفتن خود بچه ها حاج اقا غمض عین کردند و در روزهای اخر جنگ و در درگیریها سال 67 وقتی تیپ 63 در جنوب مسیولیت سنگینی داشت حاج روح الله بعنوان مسئول دیده بانها به همراه تعدادی توپ و کاتیوشا به منطقه مرصاد رفته و دفاع جانانه در مقابل دشمن بعثی و منافقین کوردل نمودند
حالا هی بگید حاج روح الله ...... 😂
ضمنا الکی شایعاتی منتشر شدکه حاج روح الله در لشگر فاطمیون فاطمیون فاطمیون، مقابل داعشی های حرامی بسیار خوش درخشید
الکی میگم😂😜